زمان جاری : دوشنبه 18 تیر 1403 - 8:02 قبل از ظهر
نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم

تعداد بازدید 207
نویسنده پیام
marya----m
آنلاین

ارسال‌ها : 2
عضویت: 9 /3 /1394
محل زندگی: esfahan
سن: 16
تشکر شده : 1
خدايا خسته ام من...

نميدانم چه ميخواهم خدايا
به دنبال چه ميگردم شب و روز
چه ميجويد نگاه خسته ى من
چه افسرده است اين قلب پرسوز
زجمع آشنايان ميگريزم
به كنجى ميخزم آرام و خاموش
نگاهم غوطه ور در تيرگى ها
به بيمار دل خود ميدهم گوش
گريزانم از اين مردم كه با من
به ظاهر همدم و يكرنگ هستند
ولى در باطن از فرط حقارت
به دامانم دو صد پيرايه بستند
از اين مردم كه تا شعرم شنيدند
به رويم چون گلى خوشبو شكفتند
ولى آن دم كه در خلوت نشستند
مرا ديوانه اى بدنام گفتند
دل من اى ديوانه ى من
كه ميسوزى از اين بيگانگى ها
مكن دگر ز دست غير فرياد
خدارا،بس كن از اين ديوانگى ها

شنبه 09 خرداد 1394 - 23:07
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر

پاسخ ها

zarzar1
آفلاین



ارسال‌ها : 2
عضویت: 7 /3 /1394
محل زندگی: tehran
پاسخ : 1 RE خدايا خسته ام من...

تصویر: /weblog/file/forum/smiles/14.gif

یکشنبه 10 خرداد 1394 - 22:35
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر

برای نمایش پاسخ جدید نیازی به رفرش صفحه نیست روی تازه سازی پاسخ ها کلیک کنید !
پرش به انجمن :